تحولات منطقه

۱۰ آبان ۱۴۰۱ - ۱۰:۲۹
کد خبر: ۸۲۳۹۷۸

قدرت روایت

فاطمه امی، پژوهشگرحوزه اجتماعی
زمان مطالعه: ۲ دقیقه

ما با داستان بزرگ شدیم. کسی نمی‌داند چه کسی نخستین داستان‌ها را گفت یا چه شد که شنگول و منگول همه‌گیر شد. اصلاً ما خودمان بخشی از یک داستان بزرگ هستیم؛ وقتی که خودمان را قهرمان تمام اتفاقات زندگی‌ معرفی می‌کنیم. از شیطنت‌های مدرسه بگیر تا خاطرات تمام نشدنی پسرها در سربازی و فداکاری‌ها یا سختی‌هایی که زیر چرخ‌دنده‌های زندگی برایمان اتفاق می‌افتد. ما حتی پس از مرگ هر عزیزی هم خودمان را با داستان زندگی‌اش تسکین می‌دهیم.
ما به قصه نیازمندیم؛ چون ذهن ما برای یادگیری، یادآوری و شناخت همه چیز نیاز به قصه دارد. هرچه قصه‌ بهتر باشد، بیشتر به یادمان می‌ماند. دو کتاب قطور پر از نظریه‌های مختلف فلسفی را که فهمیدنش کار هرکس نیست، تصور کنید. یکی از این کتاب‌ها برای توضیح هرچیزی از روایت استفاده می‌کند. از روایت زندگی فیلسوف تا زیر و بم شکل‌گیری نظریه در ذهن او را برایتان تعریف می‌کند. در مقابل کتاب دیگر تنها به توضیح نظریه‌ها بسنده می‌کند و شما را در فهم آن تنها می‌گذارد. بعید نیست همه‌ ما پس از خواندن هر دو کتاب، طرفدار نظریه‌های کتاب اول شویم؛ زیرا بهتر آن را فهمیده‌ایم و زمان یادآوری آن، کلیدواژه‌های تصویری داستانش را به خاطر می‌آوریم.
اما روایت چه‌کاری با ما می‌کند؟ روایت یا همان قصه‌ خودمان، ما را مفتون خود می‌کند و موجب تحریک عواطف و احساساتمان می‌شود. پس از تحریک هیجان‌ها هم نوبت به قانع ساختن و تصمیم‌سازی می‌رسد. درواقع داستان، راه مناسب ایجاد همدلی و هماهنگی بین مردم برای کنش‌ها، اجتماعات و حتی اعتراضات جمعی است.
روایت از ازل با ما بوده. شاهد مثال قدرت روایت را در هشت سال جنگ ایران و عراق می‌توانید ببینید. روایت‌هایی از قهرمان‌های جنگی کم‌سن و سال و آدم‌هایی که در راه وطن از جان خود گذشتند و حالا بدن‌های بی‌جانشان داستان جنگ را به دفاعی مقدس تعبیر می‌کنند. دفاع مقدس ما عرصه‌ روایت‌ها بود. روایت‌هایی که درست به هدف، یعنی قلب ما می‌خوردند و هنوز هم قدرت خود را حفظ کرده‌اند. پیش‌تر از آن هم با روایت ناآشنا نبودیم. پدران ما با روایت‌های برنده از مقابله با ظلم توانستند انقلاب کنند. این قضیه فقط منحصر به ما نیست؛ هرجا مشتی گره شده یا همدلی بین مردم ایجاد شده، از بازگو شدن قصه‌ مظلومیتی بود.
این روزها اگر به هزار زور بتوانید به شبکه‌های اجتماعی وصل شوید یا رسانه‌های خارجی را دنبال کنید. داستان‌های عجیبی از اتفاقات اخیر می‌بینید. درحالی که خود واقعی‌تان در صحنه بوده و توپ و تانکی به چشمش نخورده. اما روایت معاندان یک قدم جلوتر از شما درحال بازی دادن مهارت‌های شناخت، فهم و تهییج احساساتتان است. دیر بجنبید و روایت درست خودتان را نگویید یا قدرت داستان را جدی نگیرید؛ سیل روایت‌هایشان؛ شما، وطن شما و عزیزان شما را با خود می‌برد و مشتی خرابه به جای می‌گذارد. اگر باور نمی‌کنید به سوریه یا کشورهای اطراف که درگیر جنگ داخلی شدند و هستند، نگاه کنید. جرقه‌ حال این روزهای آن‌ها هم با غلو در داستانی شروع شد. درحالی که گرگ‌های داستان‌گوی غربی هم، مثل این روزها، قلم به دست منتظر فرصت مناسب بودند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.